بهمن ۰۴، ۱۳۸۸

کورت ونه گات







می رم دم مرکز خدمات پستی که یک خیابان پایین تر نبش خ 47 ام و دوم است. این جا به سازمان ملل خیلی نزدیک است. بنابر این در این حوالی آدم های زیادی با قیافه های عجیب و غریب از سر تا سر دنیا دیده می شوند.


میرم تو و دوباره توی صف می ایستم. مخفیانه عاشق زنی هستم که پشت پیشخوان می نشیند . خودش خبر ندارد. اما زنم می داند.

قرار نیست در این مورد اقدامی بکنم. آن قدر خوشگل است که نگو. تا به حال فقط بالا تنه اش را دیده ام. چون همیشه آن پشت است.

اما هر روز بالا تنه اش را یک جور درست می کند، تا شور و حالی در ما ایجاد کند. بعضی وقت ها موهایش را فر می زند. بعضی وقت ها صافش می کند. یک روز رژ لب سیاه می زند . همه این کارها نشان ذوق و سخاوت اوست.

فقط برای این که ما را ، ما مردم اقصی نقاط جهان را سر حال بیاورد





کورت ونه گات/مرد بی وطن- ترجمه زیبا گنجی و پریسا سلیمان زاده - صفحه 64


۱ نظر:

ناشناس گفت...

این کورت ونه گات را من هم دوست دارم
به خصوص آن سلاخ خانه شماره پنج را
که شاهکاری است