بهمن ۲۲، ۱۳۸۵

وقتی یه گدا
شب جمعه اش رو گم کنه باید چی کار کنه؟

......

این دعا را مادرم آورده از قزوین...

هفت صبح جمعه باید خواند
راست گفته مادرت، اما
یک روایت هفت میگوید
یک روایت هم چهل گفته
از روایتها یکی هفتاد هم گفته...
تو شروع از هفت کن،بعدش چهل بعد از چهل،هفتاد
بعد هم تا هفتصد،
نومید، شیطان است....!!!


...
میر فخرا،
آن سیه تاج عرب بر سر
و نگاهی بر دعا افکند.
راستی به به!!
راست گفته مادرت
این مایه ی شادی است
این دعای خاص زندانی
بی نظیر است و مجرب،خط آزادی است.
این دعا،واضح بگویم از امام هفتم ما مردم شیعه است.
که اسیر حبس هارون بود.
حضرت موسای کاظم(ع)،جانشین حضرت صادق(ع)
این دعا از اوست، با تاثیر صد لشکر.
بر کف اقلیم هشتم،در صف محشر.
این یکی از آن دعاهایی ست
که نباید هیچ در تاثیر آن شک داشت...




...
حضرت موسی بن جعفر هم که گویند این دعا از اوست
سالهای آزگاری را که در زندان هارون بود،
بسته ی زنجیر آن بی دین ملعون بود
این دعای پر اثر ،حرز مجرب را
صبحهای جمعه میخواند،شب نیز
التجا بر حضرت بیچون حق میبرد
چند سالی این دعا را خواند
عاقبت هم گوشه ی زندان هارون مرد...!!!

...
رشته ی امید بی حاصل گسستن، بهتر از بیهوده دل بستن....


....
خنده ی تلخ دخو که تکه ای کش بود تا گوشش کشیده سخت
بعد از آن بی رحمی ناگاه و غافلگیر
کش رها شد، ناگهان برگشت
وز رهایی شکل او بی شکل شد وا ماند،
نقد عهد از عهده ی امروز،چون چنبر
در خم تعلیق فردا ماند.
آی بی رحم و مروت میر فخرا، آی!
در سکوت سرد و تاریک دخو خاموش و گویا ماند...


(م.امید)
............................................................................
گدا...
شب جمعه...
رشته ی امید...
یک روایت هفت میگوید
یک روایت هم چهل گفته
از روایتها یکی هفتاد هم گفته
تو شروع از هفت کن،بعدش چهل بعد از چهل،هفتاد
بعد هم تا هفتصد،
نومید، شیطان است....!!!