دی ۳۰، ۱۳۸۸

در باب وبلاگ نویسی







«والقلـــم ما یسطرون»
خوب قبل تر ها که همه وبلاگ داشتند و من نداشتم، فکر می کردم که چه کار احمقانه ایست که بیایی و یه جا بنویسی و منتظر نظرات کسانی باشی که هشتاد درصدشان را نمی شناسی و چه میدانم بعد بخواهی توجیح کنی یا نکنی ، جواب بدهی ، بد و بیراه بگویی یا برایش قلب بفرستی و هی پشت سر هم بگی : نفرمایید. لطف عالی مستدام و شکسته نفسی می فرمایین و اینها...

معتقد بودم آدمی که در حال نوشتن و دائما نوشتن و هی نوشتن است، دو حالت دارد. یا کوزه ای ست که سر ریز شده ،از بس پر و پیمان است و یا یه جایی ، یه گوشه اش شکسته و ترک برداشته ؛و من معتقد بودم که نادرند کوزه هایی که پر اند و سر ریز.

کلن وبلاگ نویسی را به هیچ وجه معجزه هزاره سوم نمی دانستم و به شیوه سنتی کاغذ و قلم و خط خطی کردن معتقدم بودم، تا تایپ و تق تق کیبرد و چه میدانم بک اسپیس و دی-لت.

.

بعد ترش «...» شد خانه کوچکی که می نوشتم و بعد از مدتی گفتم اینها که می آیند و کامنت می ذارند چه دنیای با مزه ای برایت فراهم می کنند. رفتم سراغ جامعه شناسی آدما از روی نوشته هاشان. اینکه کی چه کلماتی می نویسد و از چه می نویسد و اصلن حرف حسابش چیست؟

بعضی آدمها را تست می کردم. با کامنت های متفاوت و یا پاشخ هایی که به - شان می دادم.

.

اون اوایل فکر می کردم تو وبلاگ فقط باید حرف حسابی زد. حرفای بزرگ، حرف های جدی و حرفهای نو. بعد یه مدت روزمرگی هم شد جز دغدغه ها و به همین ترتیب یادداشتهای شخصی هم راه پیدا کرد. دغدغه جذب مخاطب و بالاتر رفتن آمار بازدید و اینها هم که برای هر بلاگری مهم به شمار می رفت.

امروز که قلم وارد پنج سالگی خودش می شه و از عمر وبلاگ نویسی من هم نزدیک شش هفت سالی می گذره ، می بینم که لازم نیست همیشه حرف نو داشت یا حرفای خیلی جدی زد. به هر حال یه سری از نوشته های تو، خوششون می یاد و یه سری بدشون می یاد. یه سری هم تغییر رویه می دن. این مهمه که می تونی سیر نگارشی و اندیشه ای خودت رو ببینی.

.

یه سری وبلاگ ها هستند که آدم از خوندنشون لذت می بره. که قلم خوبی دارند . که یادداشتهاشون هر چند یک روایت ساده است ، اما به دل می نشینه و بعضی هاشونم تو حوزه های تخصصی حرفایی رو دارند که بزنند.

.



بعضی های زندگی شون شده همین فضای مجازی شون. اضافه کنید کسانی رو که با توییتر، گودر و یا فیس بوک عجین اند.

.

یه دوست بیچاره که به نظرم من در دفاع از نظام حتی یه پله از خود نظام هم جلوتره، وبلاگش فیلتر شده. بیچاره نه که روحیه طنز هم داره رفته و بعد عمری تو فیس بوک عضو شده و اومده یه پست نوشته که ایها الناس من لانه شون رو پیدا کردم و دارم می رم بزنم لت و پارشون کنم. دوستان خیِّر ما هم در کنترل محیط سایبر زدند و وبلاگ بچه رو فیلتر کردند که چرا دعوت به ....

آره خلاصه، وبلاگای خوب کم نیستند. خوندشونم بدی نیست، اگه وقت بشه. کلن از نوع آوری تو این زمینه(محیط مجازی) هنوز استقبال نکردم. که عضو توییتر باشم و فیس بوک آپ کنم و چه می دونم گودر خون باشم و گودر نویس. به همین تم سنتی بسنده کردم.

قصد دارم هر از چند گاهی وبلاگ هایی که دوستشون دارم رو معرفی کنم. قبلن هم این کار رو کردم. الان نوبت توکا نیستانی است. که تقریبن همه می شناسنش. نه در خصصوص حوزه هنر و معماری و کاریکاتور و نقاشی که البته اونها هم مهم اند و باعث شهرت توکا. راجع به قلمش می نویسم که به نظرم گیراست. روایتی ساده داره از زندگی و روزمرگی اما خوب و دلنشینه. حد اقل برای من.

.......................................................

پ.ن1 : قلم بخشی از هویت من رو تعریف می کنه. این میشه که برام مهمه.

پ.ن 2 : از کامنتهای ناشناس و بی نام خوشم نمی یاد. هر چند یه سری راغب اند برای این کار. نظر آدم خوبه که با اسمش همراه باشه. آره

پ.ن 3 : وبلاگ هر کس رابطه مستقیم با حال و هوای فرد داره. این یه تجربه بود.

پ.ن 4 : از این وبلاگهای عاشقانه گل و قلب و بلبل و و اینها بدم می آمد. اما الان برام جالبند. مثل مشایی که ازش خوش ام

نمی اومد(حتی کمی بیشتر) و الان داره کم کمک ازش خوشم می یاد . واقعن آدمیه که باید روش مطالعه کرد.

پ.ن 5: از همه چیز این خرآب آباد خوشم میاد در کل جز یک چیز حال به هم زن: «وبلاگ خوبی داری :گل. به منم سر بزن» . چندش است کلن.

پ.ن 6: آدمایی هم که از سه همفته یه بار از اینجا می رن یه جای دیگه و کامنت می ذارند آدرسم عوض شد و بیا «خونه»ی جدید هم یه کم کلافه می شم.

پ.ن 7 : و اما کامنتهای خصوصی هم که دنیایی است . :دی . گاهی خوب و گاهی اعصاب به بریز. اینجا کامنت دونی خصوصی نداره و همون قلم قبلی ام و ای – میل من کماکان و هر از گاهی مخاطبای خاص خودش رو داره....


۴ نظر:

Unknown گفت...

یک پسر یا دختر پنج ساله. داشتنش لذت بخشه!

سمانه گفت...

این آدرس ای میلتان را به ما بدهید لطفا . من که id ندیدم!

پیچک سر به هوا گفت...

پستی ساده،روان و صمیمی :)


نوشتن را عشق است!

Unknown گفت...

Hi I dont Know YOu know me Or not !
:D
Mary green