- اگه اون تونسته فراموش کنه، منم میتونم.
+ میبینی؟ هنوز دوسش داری.
- از کجا معلوم؟.
+ هنوز میخوای کارایی رو بکنی که اون کرده
شبهای روشن / فرزاد مؤتمن
خنــک آن قمـــــار بازی که ببـاخـت هر چـه بـودش
بنمــــانـد هیـــچـش الا هـوس قمـــــــار دیگـــر
میلاد یکی کودک
شکفتن گلی ماند
چیزی نادر به زندگی آغاز می کند
با شادی و اندکی درد
روزانه به گونه ای نمایان
بر می بالد
بدان ماند که نادره ی نخستین است
و نادره ی آخرین.
.
تنها آنکه بزرگترین جا را به خود اختصاص نمی دهد از شادی لبخند بهره می تواند داشت
آنکه جای کافی برای دیگران دارد
صمیمانه تر می تواند با دیگران بخندد
با دیگران بگرید
.
(احمـــد شـامـلــــو)
۲ نظر:
خدا روز را آفرید
و
انسان روشنی را.
اینم نیمه ی پر لیوانه،اما تمام حقیقت نیست،تیرگی شبی که برای تعریف روشنایی روز آمده شاید حقیقی تر باشه هر چند که بین آنچه حقیقی است و آنچه واقعی است فرق بسیار است.
..........
من با آثار داستایوفسکی چندان آشنایتی ندارم ولی شبهای روشن فیلم دیالوگی خوبی از آب درآمده بودو این مربوط به نویسنده اش می شه گمونم.
تداعی زبیایی بود،ممنون.
وبتون یه کم پیچیدس.برای اولین بار که میای توش سرگردون میشی.ولی تا اونجایی که تونستم ازش سر در بیارم جالب بود.به هر حا موفق باشین
ارسال یک نظر