مهر ۱۱، ۱۳۸۸

دنــیـای رویــاهـا







باور دارم که هیچ کاری سخت تر از دل کندن نیست. آن هم برای از دست دادن رویایی که هیچ وقت به واقعیت محقق نشد.

زیستن در عالم رویا ها طعم و ارزش و منزلت خود را دارد.

دیوانه خطاب میشوی وقتی لبخند به لب داری و تنها خوانده می شوی آنگاه که می گریی. اما همگان غافلند از حقیقتی که در رویا خوابیده است.

تو در دنیای رویاهایت زندگی می کنی با تمام افکار و اخلاق و اندیشه ها و غم ها و شادی ها. در دنیای رویاها تنها این تویی که سر از برنامه ریزی هایت در می آوری. تنها تو هستی که می دانی چه وقت باید گریه کنی، چه وقت باید بخندی و چه وقت باید بمیری. البته لازم است اضافه کنم که دنیای رویاها مرگ ندارد و مفهوم مرگ جای دیگری تعریف می شود.

راستش را می دانی . دنیای رویا ها به نظرم خیلی جذاب تر از دنیای واقعی است، چرا که در آنجا «ادا» وجود ندارد. هر کاری جسارت نمی خواهد. هر کاری جواب دادن نمی خواهد و بالاخره اینکه هر کاری تنها یک چیز می خواهد: خواست و اراده...

دنیای رویاها گاهی دچار طوفان و دستخوش خشم نیز می شود.

در دنیای تنهایی هایت با رویاها گاهی پیش می آید که دیگران (others)هم باشند. آنها کابوس های تو هستند. البته مقصر کابوس به عقیده من همین انسان ها یند. همین انسانها که دائما در کارشان اما و اگر می آورند.

فکر کن. کار خودش ، زمان خودش و نیت خودش، اما باز هم اما و اگر.. و همین اما و اگر ها این می شود که کابوس ها شکل می گیرند.

زندگی جای کابوس زیاد دارد. باید به رویایی بودن عادت کرد


عادت کرد!!

هیچ نظری موجود نیست: