زبيگنيو پرايزنر (Zbigniew Preisner)آهنگساز بزرگ لهستانی است که کمتر کسی می تواند نام او را بی قید نام کارگردان فقیدی به نام کیشلوفسکی به همراه بیاورد.وی در سال 1955 در لهستان به دنیا آمد. در دانشگاه كراكوف لهستان تاریخ هنر و فلسه خواند ، اما به سوی موسیقی گرایش یافت و بدون آنکه در این زمینه تحصیل آکادمیک داشته باشد و یا آموزش خاصی دیده باشد، آن را به صورت تجربی فرا گرفت.در حین همین مطالعات و تحقیقات خصوصی اش بود که با «الزبيتا تورانيچكا» ، خواننده آواز فیلم های کیشلوفسکی آشنا شد. به عنوان آهنگساز او یک رمانتیسیست درمان ناپذیر است. او عاشق موسیقی رمانتیک است، مخصوصاً علاقه مند آهنگسازان رماتیک لهستانی و همچنین «پاگانينى»۲(ایتالیایی) و «سبيليوس»۳ (فنلاندی) به شمار مى رود.حاصل سالها همکاری وی با کارگردان بزرگ سینما، کیشلوفسکی برای او شهرت جهانی را به ارمغان آورد.آلبوم و قطعاتی که برای فیلم های "زندگی دوگانه ی ورونیک" و "سه گانه ی آبی،سفید و قرمز" ساخت تاکنون بیش از دو میلیون نسخه فروش داشته است.موسیقی "زندگی دوگانه ی ورونیک" که نخستین بار در 1991 به بازار آمد موفق شد در سال 1992 جایزه ی صفحه ی طلایی را در فرانسه بدست آورد.در 1994 با همکاری شبکه ی بی.بی.سی برای سریال بیست و شش قسمتی و مستند" قرن جهانیان" که در بیش از سی کشور جهان نمایش داده شد،موسیقی ساخت.وى بر اهميت ملودى در موسيقى تاكيد فراوان دارد و در مورد موسیقی مدرن به عنوان موسیقی تصنّعی که فاقد ملودی است فکر می کند که بسادگی نه آن را دوست دارد و نه احترامی برای آن قائل است.از این رو پرایزنر برای موسیقی هالیوود ارزشی قائل نیست و بسیاری از آنها را قائم به پول و مادیات می داند. وی در مصاحبه ای که با گاردین در سال 2004 انجام داده است، می گوید: «در اين تجارت مضحك، پول موضوع اصلى است. فيلمى به من پيشنهاد شد كه در آن ميشل فايفر ۵۰ ميليون دلار، جك نيكلسون ۵۰ ميليون دلار و كارگردان ۱۰ ميليون دلار مى گرفتند. حالا ببينيد بودجه ساخت فيلم چقدر بوده است! با اين پول ها نمى شود ريسك كرد.در اروپا قضيه كاملاً فرق مى كند. مثلاً زندگى دوگانه ورونيك ۳ ميليون دلار خرج برداشت و كارگردان رئيس من بود و نه استوديو.»او در سال۱۹۸۸ براى دو اثر كيشلوفسكى به نام هاى «فيلمى كوتاه درباره قتل» و «فيلمى كوتاه درباره عشق» به طور همزمان موسيقى ساخت و نام خود را همراه با وى پرآوازه ساخت. در همان سال ساخت موسيقى متن فيلم «ده فرمان» كيشلوفسكى را بر عهده گرفت و كم كم به يكى از اعضاى ثابت گروه فيلمسازى وى تبديل شد. در سال هاى ۱۹۹۰ و ۱۹۹۱ پرايزنر با ديگر فيلمساز هموطنش «آنى يژك هولاند» نيز همكارى كرد كه حاصل آن موسيقى متن دو فيلم «اروپا اروپا» و «اليور» است. ساخت موسيقى متن فيلم زندگى دوگانه ورونيك ساخته كيشلوفسكى اولين موفقيت برون مرزى را براى پرايزنر به وجود آوردسکوت – شب و رویاها یکی دیگر از پروژه های بزرگ پرایزنر در زمینه ارکسترال و کر می باشد که بر اساس متن و نوشته هایی از کتابی با عنوان job است. این اثر ارزشمند با خوانندگی maderedeus و tresa salguerio و Thomas cully در سال 2007 منتشر شده است.اما عجیب ترین همکاری کیشلوفسکی فقید و پرایزنر خلق آهنگسازی خیالی با نام Vanden budenmayer است .درزمینه فیلمنامه زندگی دو گانه ورونیک به توضیحات جالبی در زمینه « وان دن بودن مایر» بر میخوریم به اینصورت که در حدود یک سال نامه ای از انتشارات دانشگاه اکسفورد برای کیشلوفسکی ارسال شده بود به این شرح که این دانشگاه مشغول ویرایش مجدد فرهنگ نامه موسیقی اش میباشد و اطلاعاتی در زمینه این آهنگساز قرن 18 که آهنگهایش در موسیقی فیلمهای وی چون ده فرمان - زندگی دوگانه ورونیک و سه رنگ (قرمز - آبی - سفید) نقش داشته است ارسال نماید. کیشلوفسکی نیز در جواب بیان میدارد که این فرد شخصیت خیالی است که وی و آهنگسازش ( پرایزنر ) خلق کرده اند که در مقابل دانشگاه اکسفورد با پافشاری و عدم باور این حرف خواستار اطلاعات مورد قبول در این زمینه شدند که بار دیگر کیشلوفسکی اذعان داشت که موسیقی فیلم مذکور ساخته پرایزنر آهنگساز خود آموخته ای از لهستان میباشد!پرايزنر عمده شهرت و موفقيت خود را مديون كريشتف كيشلوفسكى كارگردان لهستانى است. اين دو نفر همراه با « پيه شيه ويچ» (نویسنده آثار کیشلوفسکی) دوستانى صميمى و جدايى ناپذير بودند. كيشلوفسكى قصد داشت سه گانه ديگرى با نام هاى: بهشت، دوزخ و برزخ را نيز بسازد كه قطعاً پرايزنر در آن سه فيلم هم شاهكارهاى ديگرى خلق مى كرد. اما مرگ ناگهانى كيشلوفسكى به اين دوران پربار همكارى پايانى غم انگيز بخشيد. «...علاوه بر پروژه سه گانه بهشت، دوزخ و برزخ قصد داشتيم كنسرت هاى متعددى برنامه ريزى و اجرا كنيم، چيزى غريب مثل يك راز، تلفيقى از موسيقى كلاسيك، اپرا و موسيقى راك. بعد ايده ما به برگزارى كنسرتى كلاسيك همراه با اركستر فيلارمونيك تعديل يافت. آهنگسازى به عهده من بود، پيه شيه ويچ نويسنده و خود كيشلوفسكى كارگردان اين برنامه ها. قرار شد اولين برنامه در آكروپوليس آتن اجرا شود. همه چيز آماده بود و اسم كنسرت را هم گذاشتيم زندگى. اما كمى قبل از اجرا، زندگى كيشلوفسكى در سيزده مارس ۱۹۹۶ به پايان رسيد و اين پروژه نيز ناتمام ماند.»مرگ كيشلوفسكى باعث افسردگى شديد پرايزنر شد و او به يادبود يار ديرينش اولين اثر موسيقى غيرسينمايى خود را با نام «مرثيه اى براى يك دوست» ساخت و آن را به خاطره اين فيلمساز ارزشمند تقديم كرد. مرثيه اى براى يك دوست در تاريخ اول اكتبر ۱۹۹۸ در سالن ويلكى شهر ورشو و توسط اركستر سمفونيك و گروه كر مجلسى اين شهر به رهبرى «ياسك كاسپسكى» و با همراهى صداى «اليزابتا توارينكا»- خواننده آوازهاى فيلم هاى كيشلوفسكى- اجرا شد و تحسين و تاثر شنوندگان را برانگيخت. دومين اجراى زنده اين اثر در روز نوزدهم مارس ۱۹۹۹ در سالن فستيوال رويال لندن توسط اركستر BBC توجه همه محافل موسيقى جهان را به خود جلب كرد و توانايى پرايزنر در خارج از مديوم سينما را نشان داد. «... ساخت مرثيه اى براى يك دوست را سه شب پس از درگذشت كيشلوفسكى آغاز كردم. مى خواستم چيز خارق العاده اى به او تقديم كنم. ما دوستانى صميمى بوديم و سال ها با هم همكارى كرده بوديم؛ من، او و پيه شيه ويچ. دوران خوشى را گذارندیم، بهترين روزهاى زندگى ام. قسمت اول مرثيه اى برای یک دوست گوياى تمام احساس من نسبت به كريشتف كيشلوفسكى است و قسمت دوم آن همان كنسرت زندگى است كه قرار بود در آكروپوليس برگزار شود. البته من و پيه شيه ويچ كمى آن را تغيير داده ايم.»پرايزنر درباره سبك و نحوه كارش مى گويد: «هميشه با خودم مى گويم جورى موسيقى مى سازم كه خودم از شنيدنش لذت ببرم. هميشه به ذائقه ام اطمينان كردم و هرگز از اين اعتماد متضرر نشده ام. موسيقى من روى خط مرزى بين موسيقى كلاسيك و سينمايى قدم مى زند. به ساختار تركيبى در موسيقى علاقه مندم. دوران موسيقى چند صدايى و پيچيده در قرن بيستم به پايان رسيد. آنچه مانده كمى رمانتيسيسم ناب است و موسيقى ام از همين جا نشات مى گيرد. اما مرثيه اى براى يك دوست درباره مرگ است يا زندگى؟ همه ما كسانى از عزيزانمان را از دست داده ايم. بالاخره همه روزى خواهيم مرد. كسى كه با وقار زندگى مى كند، با وقار هم خواهد مرد. مرگ كيشلوفسكى در من خلايى پديد آورد كه با قسمت اول مرثيه اى برای یک دوست سعى كردم آن را جبران كنم. به مرگ خيلى فكر مى كنم، چون زياد دوروبرم مى پلكد اما ازش نمى ترسم. اغلب كارهاى ما با كيشلوفسكى درباره مرگ بود. درباره زندگى و مرگ. البته مرگ و زندگى دو مبحث متضادند. درباره مرگ هميشه فكر مى كنم كه بالاخره اين اتفاق خواهد افتاد و اين سئوال برايم مطرح است: چگونه زندگى كنم كه مرگى با وقار داشته باشم؟ اما در مورد قسمت دوم مرثيه اى براى يك دوست. نام اين قسمت زندگى است. داستانى درباره زندگى يا شايد درباره اميد به زندگى. به شدت به زندگى اميدوارم و آرزويم اين است كه همه به زندگى اميدوار باشند.» پرايزنر همچنان در زادگاهش كراكوف، آنجا كه ريشه هايش پا گرفته اند، زندگى مى كند و به آهنگسازى ادامه مى دهد.
..............................
پ.ن: کارهایشان را دوست داریم .... بسیار... بسیار
پ.ن: قطعه معروف تانگو از پرایزنر بزرگ
پ.ن: لهستانی های دوست داشتنی ادامه دارد...
۵ نظر:
آقای محبی
اگه ناراحت نمیشین ....
وبلاگتون کمی خشکه
انگارروح شما با روح پیر جامعه شناسی گره خورده...ممکنه که مطالبتون جامعه شناسی هم نباشه اما نمی دونم چرا همون حس رو منتقل میکنه
شایدهم من اینطوری فکر میکنم البته دلیلی نداره که روح آدمها با هم سنخیت حتمی داشته باشه
براي به ثمر رساندن شخصيت آدمي ، هيچ راهي جز تلاش و تكاپو وجود ندارد .
علامه جعفري
-----
البته اين نظر بيشتر مربوط به پست پايينيه
«این روزها»ت رو خیلی دوست داشتم.
متن پرایزنر هم خواندنی بود. به نظرم کسشلوفسکی درست سر بزنگاه مرده. درست سر وقت...
دو سالی از دیدن زندگی دوگانه ورونیک می گذره، اون موقع خیلی گشتم دنبال اسم آهنگسازش ولی مکشوف نشد.
...
نمی دونستم این قطعه(تانگو)هم مال همین آهنگساز بوده. تکرار خوشایندی بود.
....
به تماشای آب های سپید کار حسین علیزاده و ژیوان گاسپاریان آخرین آهنگایی بود که گوش کردم می ارزید به زمان گذاشتنش مخصوصا قطعه ساری گلین که تداعی فیلم بهمین سادگی بود برام.
http://towfigh.blogfa.com/
جهت اطلاع آرشیو دیدگاه های دکتر توفیق راه اندازی شد.
ارسال یک نظر