بهمن ۱۵، ۱۳۸۸

چهــار شنــبـه هــا و کار دستی این هفته








چهار شنبه ها حدود ساعت 5.30 تا 6 چند مدتی است که با تعدادی از رفقای قدیمی و جدید در کافه ای در یکی از گوشه های شلوغ این شهر می نشینیم و کتاب می خوانیم و حرف می زنیم و دعوا می کنیم.
اگر توضیحی بخواهید بحث ها حول و حوش فلسفه و علوم اجتماعی بیشتر می گردد و مباحث مطروحه در این دو بخش بیشتر می گنجد. تا به امروز فهمیده ام که اکثر بچه ها بیشتر جنبه روش شناسی های متفاوتی دارند و هر که با زاویه دید خود وقتی به بحث می نشیند معمولن بحث ها بالا می گیرد و این می شود که یک هو می بینیم یه جماعتی از سر هر میزی برگشته اند و یا با ناراحتی و یا با تمسخر و بیشتر از سر تعجب دارند و ما نگاه می کنند. کمی شرمندگی مان را با چشمانمان نشان می دهیم و زمان زیادی چون 5 تا 7 دقیقه با توناژ صدای پایین حرف می زنیم اما می فهمیم که اینطوری که نمی شود دعوا کرد و دوباره روز از نو و سر و صدای ما از سر نو...
.
بحث امروز ام راجع به این گروه نیست که البته می نویسم درباره اش در آینده.
داشتم می آمدم سمت مکان جلسه اما ترافیک آنقدر نابود کننده بود که من چیزی حدود یک ساعت بلکه ام بیشتر دیر آمدم. آنقدر هم خیس بودم که با ورود به کافه و گرمای آنجا کلافه شدم.
بحث هم داشت در خصوص خیر و شر و این مسائل در اوج خود ادامه می یافت و من هم هاج واج نگاه گوش می دادم که یکی از بچه ها دست به خلاقیتی عجیب زد .
به استقبال این خلاقیت رفتم و گفتم بد نیست شما هم در جریان باشید
.
ترکیب بیسکویت ملی ساقه طلایی و سس مایونز به همراه سس گوجه فرنگی، اوت پوت و نتیجه این جلسه بود.
تکه اول این خلاقیت را که خوردم تا چند ثانیه هنگ کردم، خون به مغزم نرسید اما بعدش لذتی عجیب و قابل توجه را احساس کردم
.
خواستم بگم اینجوری می شود که یکی می شود مبدع و مبتکر و مخترع...
و کشف کردم که اساسن ترکیب های غذایی که امروز با میل می خوریم ماحصل همین جلسات پیچیده بوده است.
به همین سادگی عصرانه ای جدید ابداع شد
شما را برای امتحان آن دعوت می کنم...


۱ نظر:

هفت آسمان گفت...

مطمئنيد اين تركيب آدم و تبديل به موشك نمي كنه !! ((: