پیش درآمدی بر نخستین قلم
ای سیب سرخ
غلت زنان
در مسیر رود
یک شهر تا به من برسی
عاشقت شده است
گذر از نامیرا به قلم نه اینکه دستاورد نگاهی نو نباشد و صرفا امری باشد از روی تفنن ‚ بلکه این تغییر نام را آغازی بزرگ برای نگاهی بزرگ در نظر دارم
فرار از دنیایی نا همگون و البته یکنواخت و کسالت آور‚ دنیای مصیبت زده و یاس آلود طرحی نو است که قلم درپی آن است
شروعی که منیت رااز ابتدا کنار گذاشته و جز برای حضرت دوست حرفی نداشته باشد
هر چه باشد او باشد و او باشد و او باشد
اگر تصویری ارائه میشود از او باشد اگر نوشته ایی تقریر می یابد او باشد و جز معشوقه ی همیشگی و همه جایی ام کسی نباشد
قلم را با عشق آغاز میکنم. عشقی مقدس از جنسی حقیقی …
آری دوستش دارم
دوستش دارم و تاوان آن هر چه باشد باشد
البته غافل از این نیستم که تغییر نام گویای تغییر نگرش است. حالی به حالی شدن انسانها نه ریشه در امروز دارد و نه ریشه در دیروز. اینها گذشته اند و تنهاچیزی که باقی است فردا است. دیگر دوست ندارم لحظات شیرین زندگیم را با به سخره گرفتن از دست دهم
آری دوست داشتن زیباست
گرچه پایان راه نیست...
اما برای من
دوست داشتن پایان راه است و اینست حکایت قلم...
میثم و بابک عزیز و دوست داشتنی شرط انصاف نباشد که لطف بزرگتان را فراموش کنم امید این دارم که بتوانم جبران زحمات کنم. دوستانی که هم در نامیرا خجالت زده ی شان بوده ام و هم در قلم...
دست مریضادم را از زبان قلم و صمیمانه تقدیمتان میکنم.
جهانیان همه گر منع من کنند از عشق
من آن کنم که خداوندگار فرماید
چمن خوشست و هوا دلکش است و می بیغش
کنون به جز دل خوش هیچ در نمیآید
به لابه گفتمش ای ماهرخ چه باشد اگر
به یک شکر ز تو دلخسته ای بیاساید
به خنده گفت که حافظ خدای را مپسند
که بوسه ی تو رخ ماه را بیالاد
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۵ نظر:
اميدوارم موفق باشي
ولي يادت باشه
چشم انتظار ماندن از انتظار دور است آنان كه سر سپردند مردان انتظارند
دوستت دارم
قدم نورسیده مبارک باشد انش شاءالله. :)
139..
میثم گلم تشکر
واسش پرستار میخوام هستی؟....
داداش عزیزم ابولفضل
ممنون
من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش
گه گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
139..
ابولفضل جان هيچي به دل نگير
رضا است ديگه يه دفعه ميزنه به سرش
و الا شما داداش مايي
ارسال یک نظر