139..
نقل است كه شبلي يك روز يكي را بديد ، زار مي گريست
گفت : چرا مي گريي؟
گفت: دوستي داشتم ،بمرد
گفت:نادان،چرا دوستي گيري كه بميرد؟
.............................
پ.ن:
باران -4 عصر-باغ هنر-ترنج...
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
خنــک آن قمـــــار بازی که ببـاخـت هر چـه بـودش
بنمــــانـد هیـــچـش الا هـوس قمـــــــار دیگـــر
میلاد یکی کودک
شکفتن گلی ماند
چیزی نادر به زندگی آغاز می کند
با شادی و اندکی درد
روزانه به گونه ای نمایان
بر می بالد
بدان ماند که نادره ی نخستین است
و نادره ی آخرین.
.
تنها آنکه بزرگترین جا را به خود اختصاص نمی دهد از شادی لبخند بهره می تواند داشت
آنکه جای کافی برای دیگران دارد
صمیمانه تر می تواند با دیگران بخندد
با دیگران بگرید
.
(احمـــد شـامـلــــو)
۱ نظر:
دوست نمي ميرد,
فقط زماني از مرگ بگو كه ياددوست در دلت فراموش شده باشد.
ارسال یک نظر