خرداد ۱۳، ۱۳۸۶



لاشخور به فكر طعمه اي ديگر


كودك در انتظار لقمه اي ديگر

و زمين در انتظار لحظه اي ديگر...

خدا در انتظار چيست؟
به فكر چيست؟

۱۲ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
و خدا در انتظار وفای عهدی است توسط انسانی دیگر! موفق باشید

ناشناس گفت...

خدا؟!
.
.
.
شاید
در انتظار پله ای دیگر.
.
.
.
چشم به راه و مشتاق تک تک مان که پله ای دیگر از نردبان عشق ش برداریمو نزدیک تر شویم.
شاید!

ناشناس گفت...

سلام و عرض ادب
.
.
داشتم آمار وبلاگ مو مرور می کردم که متوجه شدم از این جا به بلاگ م لینک داده شده...واسه همین زود تند سریع خودمو رسوندم تا چک کنم...
خیلی خیلی ممنون م
این که آدم متوجه بشه یه آدم عمیقی به نوشته هاش لینک داده شیرینه.
ان شالله که بتونم لیاقت این حسن اعتماد تونو کسب کنم.
باز هم ممنون

ناشناس گفت...

...
راستی
تو لینکاتون
فک کنم اسم آقای قزوه تایپ ش جامونده.
.
.
.
نو به نو بجوشید الهی

ناشناس گفت...

عجب!
اون کامنتو که گذاشتم،دربارۀ انتظار پله ای دیگر. اون موقع تصویر این پست درست باز نمی شد.
حالا که تصویر رو با زحمت بالاخره باز کردمو دیدم از اون کامنت پشیمون شدم...متوجهید که؟
.
.
.

یه چیز دیگه،
.
.
.
همۀ این احساسات و جملات و عبارات یه طرف.
من ذهن م درگیر شد که اون عکاس اون جا تو انتظار چی یه؟
جدن پشت اون دوربین یه موجودی یه که اسم خودشو گذاشته آدم؟!
واقعن که!
.
.
.
یا رب نظر تو برنگردد

ناشناس گفت...

بر سر آنم كه گر زدست برايد
دست به كاري زنم كه غصه سر آيد
و نريد ان نمن علي الذين .....
راستي جمله آويني خيلي قشنگه ها

ناشناس گفت...

نمی دانم

اما

شاید

او همیشه

به فکر ما

ودر انتظار ما

باشد

ناشناس گفت...

koli javabeto dada bia bekhoon

ناشناس گفت...

سلام اقا رضا.
من دانشجوی ورودی 79 بودم رشته ارتباطات.
درسم دو سه سالی هست تموم شده.
امیدوارم که از دانشگاه که تموم شدی خیلی دلت برای دانشگاه تنگ بشه. الهی که خیلی خیلی دلت برای دانشگاه تنگ بشه. من که این طوری شدم.. برای همین دوباره دارم درس می خونم برای فوق لیسانس اما این بار ارتباطات نه این بار می خوام برم رشته تاریخ بخونم.
من آدم قاطی پاطی هستم. دیپلم ریاضی گرفتم و با کلی خون دل انسانی کنکور دادم و ارتباطات قبول شدم بعد هم حالا دوباره می خوام همه چیز رو به هم بریزم و تاریخ شرکت کنم. دوست دارم فرصتی بود و می تونستم برم خارج از کشور تحصیل کنم مثلا برم لبنان و ادامه تحصیل بدم. حیف حیف حیف.
آقا رضا راستی خیلی تحویل گرفته بودی خودت رو و من رو؟
بابا نخبه!!!!!!!!!!!

ناشناس گفت...

سلام
تا به امروز تنها ظاهري از شما را مي ديدم...
هميشه مي گفتم ما براي قضاوت آفريده نشديم....
اما حيف كه تنها ياد گرفتيم كه يك روي آدم ها را ببينيم...
موفق باشيد آقاي محبي...

قلــم صد و سی و نه گفت...

139..
براي من هميشه آشنا...
كهغريبه ها در دلم جايي ندارند
كه اساسا غريبه ها با دلم غريبند...

نمي دانم كه دو رويي من شما را به مشكل انداخته و يا ...
نمي دانم
اميدوارم كه خير باشد و خدا همهي ما رو به مسير درست و متعالي خودش هدايت كنه
كاش ميشد كه اشنا نبوديد و دوست ميشديد و ميدونستم كي هستيد...
ارادت

Unknown گفت...

khabesh borde