مدتی است می خواهم در رابطه با ضعف ها ، صدمات و آسیب های نظام آموزشی به خصوص در سنین زیر 10 سال مطلبی ، مقاله ای چیزی بنویسم اما نمی شود و زمان اش یافت نمی شود. دیروز آقای صاد در انتشارات کتابی برای بررسی و اعمال نظر به منظور تولید در ایران به بنده داد که با دیدنش اتفاق خاصی نیفتاد ، اما وقتی توضیحاتش را برایم داده شد و انجام دادم،کمی هنگ کردم ، بیشتر از آن ذوق کردم ، مقداری بیشتر از قبلی ها افسوس خوردم و بیش از همه حالم دگرگون شد که واقعن آنها چه هزینه ها و چه ایده هایی برای یادگیری و آموزش به کودکانشان دارند.
.
ماجرای این کتاب فرانسوی که نامش «mon premire livre, des odeurs et de couleurs» است و انتشارات «auzou»به چاپ رسانده ، راجع به آموزش نام میوه ها رنگ آنها و شکلشان به کودکان است. در هر صفحه عکس میوه هایی چون ، توت فرنگی ، پرتغال ، سیب ، گیلاس ، موز و .... وجود دارد که در کنار آن نام میوه نیز نوشته شده است.
تا اینجای ماجرا چیز پیچیده ای جز گرافیک جذاب این کتاب وجود ندارد. نکته مهم ماجرا اینجاست. کافی است کودک دستش را روی هر میوه کمی حرکت دهد و سپس کتاب را نزدیک بینی حود بگیرد. آن بخش که عکس آن میوه است بوی همان میوه را میدهد. دقت کنید در یک کتاب شاید 10 برگی، کودک می تواند علاوه بر نام میوه و رنگ آن ، بوی میوه را نیز به حافظه خود بسپارد و از طریق بویایی نیز آموزش ببیند.
از میان حواس پنجگانه ، حواس بویایی و لامسه شاید در سنین کودکی بیشترین درگیری را با کودک در خصوص ماندگاری داشته باشند. طراحان این کتاب و ناشر خلاق آن چه طور توانسته اند به این اندیشه برسند که هرچیزی را بخواهند باید تولید کنند؟ اساسا بارش ایده تا کجای جهان توسعه یافته جای رشد و نمو دارد؟! البته مدل های فراوان دیگری در همین دفتر ما(که شاید یک دهم درصد تولیدات ناشران اروپایی و امریکایی نیز نباشد) وجود دارد که دیدنشان بیشتر ناراحت کننده است تا خوشحال کننده. برای مثال ناشری کانادایی به نام کیدز(kids) آموزش های چون نام حیوانات ، صدای حیوانات ، میوه ها ، اشکال ، وسابل نقلیه ، رنگ ها ، دوستان ، طبیعت و ... را طوری خلاقانه بر روی کاغذهای 80 درصد بازیافتی انجام می دهد که کودک که هیچ بزرگترها هم از خواندن و ورق زدن این کتاب ها خسته نمی شوند. کیدز جدای از سرگرم کردن و آموزش به کودکان فرهنگ استفاده از بازیافت را نیز در آنها درونی می کند .دیزاین و بسته بندی های فوق العاده ، گرافیک و تصویر سازی های چشم نواز و متون و داستان های روانشناسانه و تخصصی کودک آنچنان به درستی کنار هم نشسته اند که واقعن جای انتقاد برای همچو مایی که تازه بار اولی است این ها را می بینیم نمی گذارد.
غرض از نگارش این متن شاید کمی نشان دادن حقارت علمی ، آموزشی ، محتوایی و تکنولوژیکی آموزش در کشور ما باشد ، اما نکته مهمترش گستره بی انتهای ذهن خلاق پدید آورندگان این آثار است. اینکه به خود اجازه می دهند تا به چه میزان در هر چیز ورود یابند و پیش روی کنند. چیزی که ما در طول روز به راحتی از کنار آن می گذریم. ایده های بسیار خود را بایگانی و فراموش می کنیم به این دلیل که نه شرایط اش فراهم است و نه ابزار و امکاناتش . شاید بشود راهی برایش پیدا کرد ، با کمی دقت ، کمی تامل ، کمی مطالعه و مشورت و مشورت و مشورت.
دیگر زمان آن گذشته است که ایده ها را در ذهن نگاه داشت تا نکند کسی پیدا شود و آن را بدزدد و به نام خودش ثبت کند. در دنیای امروز برد با کسی است که اولین بار آن را ارئه کند و الا که هزاران ایده ناب وجود دارد و آنها که در سر توست به ذهن هزاران نفر دیگر هم رسیده است.
باید بر این باور رسید که هر کس در اندازه خودش و در پوزیشن شغلی ، خانوادگی ، حرفه ای و سبک زندگی روزمره می تواند خلاق تر باشد.
-----------------------------------------------
پ.ن : نمونه ای از این خلاقیت ها شاید بیل گیتس ، استیو جابز ، فیس بوک در خارج از ایران و کرباسچی ، شهرام جزایری ، و همین اواخر مهران مدیری باشد. گردش مالی یک سریال خانوادگی را در اینجا ببنید.