شهریور ۰۸، ۱۳۸۸

آغاز بی خوابی

اینجا قراره دوست داشتنی ترین نوشته های من رو رو تو خودش جا بده. نه اینکه قلم رو دوست ندارم رو ها...
اما بی خوابی یه چیز دیگه است...البته برای من،
یه دنیای دیگه است
شاید تلخ ،
شاید بی طعم،
شیرین بودنش دور است...
اما گاهی بعد از تلخی شیرینی می چسبد
(مثل شکلات های کنار قهوه فرانسه سواک)
شک گذرگاه خوبی است، اما منزلگاه بدی است
و شک منزلگاه این روزهای من است؛
بدان چه می بینی میشنوی و درد جاودانگی بشری را زیر استخوانهای هیچی نرم می می کنی
بعید است!
اما خوب می دانم که زخمهای هر کس سرمایه های آن کس است و نباید سرمایه ها را با کسی تقسیم کرد
باید در سکوت ، در خلا، و آرامشی عجیب با سرمایه ها خوش بود
با سرمایه هایی که هیچکس ندارد...
با سرمایه هایی که فقط سکوت می طلبد
.
اینجـــــا «بــــی خوابــــی»های من است.

هیچ نظری موجود نیست: