داشتم تو خیابون راه میرفتم که یه لحظه احساس کردم خیلی تشنه ام و بد جورم هوس آب پرتقال کردم(دل دیگه‚ هوس کرده بود). هم تشنه ام بود و هم آب پرتقال میخواستم یعنی تو اون لحظه تنها چیزی که تشنگی منو رفع میکرد و منم فقط اونو میخواستم آب پرتقال بود ‚همین و بس.
از شانس خوب منم هیچ مغازه ای آب پرتقال نداشت .تا دلت میخواست آب انگور داشنتد (تو پرانتز باید بگم که من از آب انگور اصلا خوشم نمیاد.)
یعنی باور بفرمایید همه جور آب میوه به جز آب پرتقال…
آب میوه ی درخت گوشتاپولو گوشتاپولی که فقط یه دونه است و هر سه سال سه تا دونه میوه میده و در جزائر برموداست رو داشت ولی آب پرتقال نداشت. منم که به شکلی عجیب فقط آب پرتقال میخواستم کماکان در پی او دوان بودم او هم لابد به من خندان…
یه مقدار که گذشت به خودم اومدم دیدم که نزدیک نیم ساعتی هست که دارم دنبال آب پرتقال میگردم.
یه کم دیگه که گذشت دیدم نه تنها تشنگیم برطرف نشده‚بلکه کلی هم عصبی شدم.تو همین فکر ها بودم که یه سوپر مارکت دیدم. همانطور که داشتم تو دلم به هر چی آب پرتقال فحش میدادم و در یک پارادوکس احساسی قربون صدقه اس هم میرفتم ‚ جلو رفتم و گفتم که آب پرتقال دارند یا نه.
یادمه یه جوری پرسیدم که فروشنده ی مغازه احساس کرد یه چیز خیلی خاصی میخوام
_ بله از داخل یخچال بردارید
در یخچال رو که باز کردم دیدم انواع آب پرتقال ها با مارکهای مختلف در مقابل چشمم صف کشیدند.
از دست تقدیر اون آب پرتقالی که من دوست داشتم هم اونجا داشت.
خواستم بردارم که یکی زد روی شونه ام . کسی نبود‚خودم بودم.دیدم دلش بد جوری واسه ی آب پرتقال لک زده و به خاطر همین هوس بازیاش نیم ساعت از وقت منو صرف خودش کرده و چقدر هم از مسیرم دور شده بود .
آب دهانش راه افتاد . اما من در یک اقدام انتحاری آب پرتغال رو سر جاش گذاشتم و یه آب انگور برداشتم!!!!!!
خودم از این کارم داشتم شاخ در میاوردم اما باید بهش میفهموندم که دیگه تموم شد ...
جای شما خالی‚آب انگوری که اونروز خوردم شاید به اندازه ی هیچ آب میوه ای واسم خوشمزه نبود.
یاد این جمله ی بزرگ سفید پوستای قرن نوزدهمی افتادم که تو جنگهای داخلی با سیاهها میگفتند((یه سیاه پوست خوب‚ یه سیاه پوست مرده است )).
منم یه درسی از این جمله گرفتم اینکه ((یه دل خوب‚ یه دل مرده است)).
اکه قرار باشه اون حرف بزنه دیگه نمیتونی به چیز دیگه ای فکر کنی... به عبارتی اون دیگه دل تو نیست‚تو آدم دلتی..
از شانس خوب منم هیچ مغازه ای آب پرتقال نداشت .تا دلت میخواست آب انگور داشنتد (تو پرانتز باید بگم که من از آب انگور اصلا خوشم نمیاد.)
یعنی باور بفرمایید همه جور آب میوه به جز آب پرتقال…
آب میوه ی درخت گوشتاپولو گوشتاپولی که فقط یه دونه است و هر سه سال سه تا دونه میوه میده و در جزائر برموداست رو داشت ولی آب پرتقال نداشت. منم که به شکلی عجیب فقط آب پرتقال میخواستم کماکان در پی او دوان بودم او هم لابد به من خندان…
یه مقدار که گذشت به خودم اومدم دیدم که نزدیک نیم ساعتی هست که دارم دنبال آب پرتقال میگردم.
یه کم دیگه که گذشت دیدم نه تنها تشنگیم برطرف نشده‚بلکه کلی هم عصبی شدم.تو همین فکر ها بودم که یه سوپر مارکت دیدم. همانطور که داشتم تو دلم به هر چی آب پرتقال فحش میدادم و در یک پارادوکس احساسی قربون صدقه اس هم میرفتم ‚ جلو رفتم و گفتم که آب پرتقال دارند یا نه.
یادمه یه جوری پرسیدم که فروشنده ی مغازه احساس کرد یه چیز خیلی خاصی میخوام
_ بله از داخل یخچال بردارید
در یخچال رو که باز کردم دیدم انواع آب پرتقال ها با مارکهای مختلف در مقابل چشمم صف کشیدند.
از دست تقدیر اون آب پرتقالی که من دوست داشتم هم اونجا داشت.
خواستم بردارم که یکی زد روی شونه ام . کسی نبود‚خودم بودم.دیدم دلش بد جوری واسه ی آب پرتقال لک زده و به خاطر همین هوس بازیاش نیم ساعت از وقت منو صرف خودش کرده و چقدر هم از مسیرم دور شده بود .
آب دهانش راه افتاد . اما من در یک اقدام انتحاری آب پرتغال رو سر جاش گذاشتم و یه آب انگور برداشتم!!!!!!
خودم از این کارم داشتم شاخ در میاوردم اما باید بهش میفهموندم که دیگه تموم شد ...
جای شما خالی‚آب انگوری که اونروز خوردم شاید به اندازه ی هیچ آب میوه ای واسم خوشمزه نبود.
یاد این جمله ی بزرگ سفید پوستای قرن نوزدهمی افتادم که تو جنگهای داخلی با سیاهها میگفتند((یه سیاه پوست خوب‚ یه سیاه پوست مرده است )).
منم یه درسی از این جمله گرفتم اینکه ((یه دل خوب‚ یه دل مرده است)).
اکه قرار باشه اون حرف بزنه دیگه نمیتونی به چیز دیگه ای فکر کنی... به عبارتی اون دیگه دل تو نیست‚تو آدم دلتی..
۴ نظر:
az aval neveshtat mikhastam befahmam k che joori mitooni aabe ye keshvaro be dast biary vali fahmidam manzooret vaghan aab mive boode akhe oonپرتقاله نه پرتغال ...
begzarim mohem ineke yadet bashe che mikhay ba aghlet roo b roo shi che ba delet bayad roorast bashi...
dar zemn be harfe deleto goosh kon va ba aghlet besanjesh intory hame chiz doroste. AMA TO ham ba aghlet sare jang dary ham ba delet...
enghadr sakht nagir BIKHIAL...!
ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش
بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش!!!
139..
man k to ye gol ro mishnasam..
dar morede اب پرتغال dorost gofti mikhastam ye koochooloo shookhi karde basham..
be harf v eteghadatet ehteram mizaram amma kamakan motaghedam
ye dele khoob ye dele mordast..
merc az nazaret
nazare shoma ham ghabele ehterame...manzooram ham mokhalefat ba to nabood shayad dorost nemitoonam benevisam ama kash ye joory mifahmidi chi migam k motmaenam nemifahmi(albate ghasde jesarat nadashtam vali morghe shoma hamishe ye pa dare)!!! agar hame nemikhoondan barat kamel migoftam...
hamishe khandan bashi...
سلام متن بسیار زیبا و کاربردی نوشته اید دیروز هر کاری می خواستم بکنم یاد متن شما میافتادم و اب انگورو انتخاب می کردم{س.ک}
ارسال یک نظر