آذر ۱۷، ۱۳۸۸

the down'fall dream


۸ نظر:

اِلی گفت...

من فکر میکنم در برابر خیلی چیزها باید سکوت کرد چیزهای بزرگ..چیزهایی که نمیگنجند در گنگی این کلمات
پس من هم سکوت میکنمدر برابر عظمتی که اینجا چند وقتی است مبتلایش شده
.......
قصه تفلون ها و دل ماآدما رو که یادتونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
......................................................
این نقطه چینها بماند از روزی که سکوت وسیعتر از سخن بود مثل همیشه
روزی که کلمه ها کم آوردند

کوله بار گفت...

سلام

بی اعتمادی به آدمها این روزها مانند رنگ آسمان بالای سرمان با سماجت در همه جا یکدست است زمستانی که نیامده زمستان شده و پاییزی که نرفته دیگر پاییز نیست. و سردی که حتی با یک لیوان شکلات داغ هم گرم نمی شود و شلوغی و ازدحام و هجوم کارهایی که برای سرگرم کردن آمده اند و سرگرم نمی کنند و بی اعتمادی که روی تمام خستگی های کار را سفید کرده اند و شاید دلیل این همه بی اعتمادی در آغازی است که با پایان گذشته همراه نبوده و نیست و شاید نخواهد بود شاید دلیل این بی اعتمادی منم از خودم شروع می کنم و ایمان می آورم که آدمها در پنهان بهم شبیه اند از دیروز بیشتر.
.
اگه خانم فرهنگ نیارو دیدید بهشون بفرمایید مطلبشون بی نهایت زیبا و به دل نشستنی بود.

مرتضی گفت...

اینو دیدی رضا؟
نامه محسن حسام مظاهری به میرحسین موسوی
http://jahannews.com/vdcjoxeo.uqetazsffu.html

پرنده گفت...

سلام
درسته این روزها آدم به سایه خودش هم شک میکنه!!!
تصویر بیانگر همه چیز است!
به وب منم سر بزنید
تشکر

:: My View :: گفت...

پسر چطوری . دارمت .

ناشناس گفت...

سلام
نوشته های جالبی داری خصوصا اونایی که مربوط به بخش بی خوابی ، رساله فرش و این روزها هستند . می دونی یه صداقت قشنگ و تو دل برویی دارن بازم از این نوشته ها بنویس ، البته لطفا

کارامد گفت...

زمانی به فلسفه وجود سایه در خلقت نه از لحاظ علمی، فکر می کردم!
شاید خدا خواسته بگه که میشه یه چیزی به غیر از خودت ولی از جنس خودت همیشه و در هر خلوتی همراهت باشه!

سمانه گفت...

این منو یاد اولای فیلم 5/8 میندازه . نمی دونم چرا ؟!