فروردین ۱۱، ۱۳۸۶

پوزیتیویسم(positivism )


از نخستین مکاتبی که در بررسی سلسله حلقه های
فکری متولد غرب که حول اندیشه ای خاص شکل می گیرد و حرفی تازه ٫ نگاهی نو و بینشی متفاوت دارد ٫ پوزیتیویسم است.مکتبی که شعله های آن در قرن هجدهم آغاز و در قرن نوزدهم در آراء کسانی چون دورکیم و سپس در نظرات صاحبنظران حلقه ی وین زبانه کشید.

پوزیتیویسم شیوه ی خاص شناخت اثباتی و ارزیابی علمی را برای درک واقعیات به عنوان تنها شیوه ی شناخت مورد قبول در علوم اجتماعی در سطح جهانی و در میدان عمل ارائه کرده است. شیوه ای که شاید آغاز گری آن با نام شخصیتی چون " آگوست کنت " عجین شده است و همگان وی را از مو سسان نوعی تفکر جدید در جامعه شناسی می شناسند.

پوزیتیویسم را می توان شکل فلسفی و مکتبی شده ی روحیه و روند علم گرایی ( سانتیسم ) دانست و یا به تعبیری دیگر علم زدگی یک طرز طلقی و نگرشی است که روش علوم طبیعی را برای تحقیق و در تمامی عرصه های معرفت لایق می شمارد.

اصطلاح پوزیتیویسم(positivism) که در فارسی معادل آن را " اثبات گرایی" ترجمه کرده اند ٫ رهیافتی بود که از لفظ " پوزیتیو " به معنای "ثبت" / " واقعی" / "صریح " / " نسبی " / " تحققی " شکل گرفت و بعد ها درفارسی نیز تحت عناوینی چون " فلسفه ی تحقق " / " مکتب اثباتی" / " اثبات گرایی" / و "مذهب تحصلی " ر ا به خود گرفت.

اما خود واژه ی "پوزیتیو "معانی مختلفی دارد که در یک تقسیم بندی قابل قبول که در کتاب نظریه های توسلی مطرح شده است به سه دسته ی زیر تقسیم می شود:

الف) مصادیق آن امور محقق است ٫ یعنی اموری مشهود و محسوس که وجود آن ها منوط به شرط و خیال نباشد.

ب) مباحث آن محقق و مسلم است و محل اختلاف و شبه و تفکیک نیست و ابهام و اجمال ندارد.

ج) مثبت است و درتمام امور منفی که محل اختلاف است ٫ نمی باشد.

پس ٫ بنا بر این تقسیم بندی مفهومی واژه ی "پوزیتیو" ٫ متوجه می شویم که اساس کار اثبات گرایی بر عناصری چون" قابل مشاهده" / " ملموس" / " عینی " / "دقیق" / و "تحصلی" استوار است. امری که در قبل پوزیتیویسم ٫کسانی چون هگل با آن مخالفت داشتند.دقیقا همین جاست که اساس مخالفت های فکری هگلیان با پوزیتیویسم آغاز می شود.

پوزیتیویسم ٫ تنها امور محقق ٫ قابل مشاهده و محسوس مورد اتفاق و بررسی است که طریق شناخت آن مشاهده و تجربه است و نه استدلال های فلسفی. در صورتیکه هگل و بخشی از فلسفه ی آلمانی ٫ فلسفه را جزء لاینفک جامعه شناسی دانسته و در مدل پردازی ها و تئوری سازی ایشان ٫ چیزی بنام مفهوم انتزاع همیشه حرفی برای گفتن دارد.

لمس جهان ذهنی از طریق دیالکتیک میان پدیده ها ٫ کلان نگری و ترسیم دنیای فرامادی همه و همه امری بود که نقطه ی مقابل اندیشه ی اثبات گرایی ایستاده بود.اثبات گرایی می کوشید تا بانفی دیالکتیکی هستی اشیاء در مقابل هگل و اندیشه ی تفکیک ذات مجرد و عقلانی و آشکار شدن آن مقابله کند.به همین جهت پوزیتیویست ها ٫ فلسفه ی هگل را فلسفه ای منفی نامیدند و فضایی جدای از آن را ترسیم کردند.

در سده ی شانزدهم و هفدهم ٫ کسانی چون فرانسیس بیکن ٫ دکارت و نیز دانشمندانی چون گالیله شیوه ها و روش های تجربی را به کار بردند ٫ بدون آنکه خود را صریحا در چار چوب یک " فلسفه ی ثبت گرا " قرار دهند.

نظریات پاسکال مخصوص در کتاب " تفسیر طبیعت " / " دیدرو " / " دالامبر " و در نهایت " هیوم " تاثیر بسزایی در شکل گیری این اندیشه است.

فلسفه ی اثباتی از دو جهت به جبهه ی عقل گرای انتقادی حمله برد. مبارزه ی آراء و نظرات کنت در مقابل صورت فرانسوی ٫ یعنی فلسفه ی منفی دکارت و عصر روشنگری از یک سو و همچنین نبرد با دستگاه فلسفی هگل از سویی دیگر فضای فکری پوزیتیویسم را مشخص ساخت.

و اما از جمله کسانی که در شکل گیری و آغاز پوزیتیویسم نقش بسزایی دارد " کلود هنری سن سیمون " است. وی می خواست از طریق استفاده ا ز روشها و نتایج علوم و صنعت ٫ سازمان تامین اجتماعی ٫ عادلانه ترین را برقرار کند. او و آگوست کنت هر دو معتقد بودند که بشر هم اکنون در دوران بحران به سر می برد ٫ زیرا که پیشرفت علم به نابودی دین و فلسفه و سیاست ٫ اخلاقیات ٫ آموزش عمومی باید بنا شود تا به وسیله آن ٫ جامعه وحدت و سازمان خود را بر اساس یک نیروی معنوی جدید و بر اساس یک نیروی دنیوی باز یابد.

پوزیتیویسم قرن نوزدهم که بیشترین آثار و نمود آن مربوط به حلقه ی دین است یک رهیافت یا نظام فلسفی بود که یگانه مبداء معرفت های معتبر در علوم (علوم طبیعی و اجتماعی ) را تجربه های حسی و روش ریاضی منطقی دانست







آگوست کنت(1793_1857)
"آگوست کنت " طراح ثبت گرایی در علوم اجتماعی و بنیانگذار جامعه شناسی جدید و ابداع کننده ی لغت "جامعه شناسی" است.هدف او آفرینش یک علم طبیعی جامعه بود که بتواند هم تحول گذشته ی بشر را تبیین کند و هم مسیر آینده ی آن را پیش بینی نماید.او با تاکید بر شیوه های علمی و تحققی در صدد آن بود که به نحوی خود را از مجادلات فلسفی کنار بکشد ٫ غافل از آنکه در ورای تفکر اثباتی او نیز فلسفه و جهان بینی های خاصی نهفته بود. اجتماع از نظر او ٫ از آنها که زنده اند ٫ کسانی که جهان را ترک گفته اند و آنان که در اندیشه خود ادامه ی حیات می دهند ٫ تشکیل می شود. به عبارت دیگر اجتماع از تراکم تجربه و علم که رابطه ی بین نسل هاست ٫ ساخته می شود .در بینش علمی و سیاست اثباتی با روش های تاریخی ترکیب می شود و جنبه های ایستای علم به جنبه های پویای آن پیوند می خورد که اساس این بینش را "کنت" در اصول کلی حاکم بر جامعه شناسی ٫ مراحل سه گانه ی تحول فکری بشر و در طبقه بندی علوم به روشنی بیان کرده است.اصل او آنکه اولویت کل٫ نسبت به اجزا خوانده می شود که بر تجربه و تحلیل آنچه کنت نظم خود به خودی جوامع انسانی نامیده است ٫ اعمال می شود.از نظر او ممکن نیست که پدیده ی اجتماعی خاص جز در متن اجتماعی کل تری که به آن تعلق دارد درک و تبیین شود که این همان موضوع جامعه شناسی ایستا است و اصل جامعه ی تاریخی و تطور جامعه ها در زمان نیز شامل می شود که موضوع جامعه شناسی پویاست.

اصل دوم به این نکته اشاره دارد که پیشرفت علوم ٫ راهنمای اصلی جامعه ی بشری است و اصل آخر آنکه انسان همه جا و همه وقت یکی است و این هویت ثابت٫ نتیجه ی ترکیب زیستی و بویژه نظام عصبی اوست.به نظر "کنت" بررسی ایستایی اجتماعی ٫ یعنی همان شرایط و مقدمات نظم اجتماعی که او آن را مرادف با پیشرفت و تکامل بشری می دانست ارتباطی گریز ناپذیر داشته است.از نظر او پیشرفت دانش های بشری سه مرحله را طی کرده اند:

۱) حالت ربانی: کشف ماهیت پنهان اشیاء و امور توسط نیروهای مافوق طبیعی.

۲) حالت مابعدالطبیعی: توسل به جوهر های مجرد و تصوراتی نظیر ذرات و قدرت ها برای تبیین طبیعت اشیاء و علل حوادث.

۳)حالت اثباتی که در آن انسان با مشاهده و استدلال ٫ روابط الزامی مابین اشیاء و حوادث را جستجو کرده و با طرح قوانین آنها را تبیین می کند.







امیل دورکیم(1858_1917)هر چند که جامعه شناسان بزرگی در چارچوب دستاورد پوزیتیویسم به نظریه پردازی پرداختند ٫ چهره ی شاخص این مکتب را نمی توان فردی جز "امیل دورکیم" نامید.

دورکیم در اواخر قرن هفدهم در فرانسه به دنیا آمد. خاستگاه اجتماعی آشفته ٫ شاید بزرگترین دلیل ٫ برای روی آوردنش به نگاه نظم و اصلاح بود.نگاهی که سبب شد به پدیده های اجتماعی و به بیان خودش ٫ واقعیت های اجتماعی ( social fact )نگاهی متفاوت داشته باشد .نگاهی که با مطالعه ی اندیشه ی او در آثاری چون "قواعد روش شناسی" و "صور ابتدایی حیات مذهبی" مشهود است.

اکثر کارهای دورکیم به بررسی نابه سامانی های اجتماعی اختصاص دارد.وی نابه سامانی را درهیچ یک از نوشته هایش ٫ هرگز جزء ضروری جهان نوین نمی داند و معتقد است که نگاه اصلاح و نظم در جامعه ٫ می تواند گره گشای بسیاری از مسایل باشد.

درست در نگاه مقابل او "کارل مارکس" قرار دارد که تشویش ٫ نابه سامانی و آشفتگی را جزء ذاتی زندگی نوین اجتماعی و رابطه ی آن با پدیده ها می داند.

طبق آنچه که در بالا اشاره شد ٫ دورکیم پدیده های اجتماعی را در قالبی تحت عنوان واقعیت اجتماعی( social fact ) مطرح می کند.وی در کتاب "قواعد روش شناسی جامعه شناسی" این اصطلاح را مطرح کرد و بیشتر عمرش به بررسی برخی از همین واقعیت های اجتماعی گذشت.به طوریکه در دیگر اثرش به نام "خودکشی" ٫ به بررسی روابط و علل خود کشی می پردازد و بیان می کند که رابطه ی آن روابط و علل ٫ با واقعیت های اجتماعی و جامعه و همچنین ماهیت آن واقعیت ها و دگرگونی هایش ٫ موجب تفاوت در نرخ خودکشی می شود. این اثر به بررسی دلایل بیرونی جامعه می پردازد و چیستی و چرایی عمل خودکشی را با توجه به تغییرات و فاکتورهای بیرونی ٫ بررسی و تحلیل می کند.در واقع دورکیم خودکشی را فرایندی از جامعه می داند که فرد منجر به آن می شود.

"وجدان جمعی" دیگر مفهوم دورکیمی است که بنا به گفته ی جورج ریتزر ٫ اساس کار دورکیم بر آن بنا شده و به نوعی مهم ترین مفهوم تولیدی اوست.در اصل ٫ جوامع ابتدای تر ٫ با واقعیت های اجتماعی غیر مادی و بویژه با یک اخلاق نیرومند مشترک و یا آنچه که خودش"وجدان جمعی"نامید ٫ پیوند می خورد.وجدان جمعی عاملی است که ماهیت خاص واقعیت اجتماعی را آشکار و تبدیل آن را به هر واقعیت دیگر ٫ ناممکن می سازد

منابع:
نظریه های جامعه شناسی،غلامعباس توسلی،انتشارات سمت،تهران،1383

1384،زندگی و اندیشه ی بزرگان جامعه شناسی،لیوئیس کوزر،تر:محسن ثلاثی،انتشارات علمی،تهران

1381،نظریه های جامعه شناسی،تقی آزاد ارمکی،انتشارات سروش ،تهران

1374،نظریه های جامعه شناسی دوران معاصر ،جرج ریتزر،تر:محسن ثلاثی،انتشارات علمی،تهران



تنظیم: رضا محبی
کاری از گروه مطالعاتی انجمن جامعه شناسی دانشگاه علامه طباطبایی

۳۲ نظر:

ناشناس گفت...

سلام بر ارام جان خودم چطوري؟
من كه سال نورو تبريك گفتم ولي بازم مي گم سگ خورد اين مطلبتم خوندم وسيو كردم تا بيشتر بخونم
راستي من به روزم بيا حتما خوبه واست

ناشناس گفت...

سلام رضا جون و خسته نباشيد
قشنگ بود انصافا با تو گروه به اهداف والاي خودش در سطح جهاني خواهد رسيد

ناشناس گفت...

ha...?!!!
gholonbe solonbe nevisi shiveye jadide neveshtane?manam tu un gorohe kazaee rah bedin!!!...!!!

ناشناس گفت...

salam,uni ke reshtash jame shenasie mige gholonbe solonbe harf mizanid vay be hale man ke tu ye faze digamo reshtam ye chize digast!
movafagh bashid.
ya hagh

ناشناس گفت...

آدم به وجد می آید از این همه نوشته های خوب . پست آخر هم علیرغم کمی سنگین بودنش بسیار عالی بود :) ممنون .

قلــم صد و سی و نه گفت...

139..

سلام و عرض سپاس از اینکه به وب بنده سر زدید
فرمایشتون درسته اماقلم آکادمیک من یه کم سنگینه
دست خودم نیست
بازم تشکر بابت لطفتون...

ماه کولی گفت...

ممنون برای شعر و اینکه آمدید
ولی قضیه ی رودخانه و سیب چی بود؟؟

ناشناس گفت...

سلام
ممنونم از لطف بسیارت
و شعر زیبایت
مطلب را هم خواندم
خلاصه مفید و خوبی بود
به روز کردی بی خبرم نگذار
موفق و پیروز باشی

ناشناس گفت...

Dear Reza,
I like you page.It's so informative.Thanks for the note
regards
nima

ناشناس گفت...

Dear Reza,
I like you page.It's so informative.Thanks for the note
regards
nima

ناشناس گفت...

سلام عزیز
به مناسبت عید نوروز و اینجور چیزها
در پستی ویژه در 13 فروردین
به همراه:
1-رسول ملاقلی پور
2-سعید ایمانی
3-محمدحسین صفارهرندی
4-ژان بودریار
5-جشنواره بین المللی شعر فجر
6-غزل پست مدرن
7-فیلم 300
8-مسعود ده نمکی
9-مهسا محب علی
10-رضا بروسان
11-فرشته ها خودکشی کردند
12-غزل
13-فمینیسم مردانه
در مطلبی تحت عنوان:
«13 نفر که در بهشت به ملاقاتت می آیند»
به روزم و منتظرت...

ناشناس گفت...

salam.
rastesh nemidoonam manzooreto fahmidam ya na! :)
vali bardashte man az hafat in bood:

inke nabayad asle yek matlab ro ba matalebe haashiye'e tozih dad va tafsir kard!
mesle poste "tavajohe gozineshi" ke yek maghooleye ertebatie vali man ba masaele ravanshenakhti va shakhsiati ghaatish kardam!

2rost fahmidam?

ناشناس گفت...

یک قصه بیش نیست غم عشق و وین عجب...

ناشناس گفت...

یک قصه بیش نیست غم عشق و وین عجب...

ناشناس گفت...

سلام

در مورد این پست به من حق بدید چون

من مثل شما متخصص جامعه شناسی نیستم

و نظر ندادنم بهتره !

ناشناس گفت...

سلام رضا!
هرچند که متخصصان وبلاگ نویسی می گویند وبلاگ جای نوشتن این جور مطالب تخصصی نیست اما من خوشم اومد بازم از این کارا بکن پسرم!
موفق باشی!

ناشناس گفت...

سلام ..وبلاگ جالبي داري...خيلی قشنگ می نويسی...باز هم به کلبه ی من بیا!! :D
rasti,perspolis hamishe sarvare esteghlale,che ba 6tayi,che bi 6tayi!:D

ناشناس گفت...

salam...baba takhasosi nevis!!...afarin!...movafagh bashi

ناشناس گفت...

خوبه خیلی
فقط اسم بلاگت قلمه یا قم؟
:)

ناشناس گفت...

خوب بود این مردم

دانه های دلشان پیدا بود

ماه کولی گفت...

ممنون که آمدید باز
راستی آن شعر سیب و رودخانه را برایم بفرستید لطفن
با سپاس و آرزو های خوب

ماه کولی گفت...

آدرس فراموشم شد که بگزارم
mahekoli@yahoo.com
ممنون

ناشناس گفت...

salam reza jon
yadam raft chi mikhastam begam
vaghti yadam omad baz miyam ...

ناشناس گفت...

سلام

ناشناس گفت...

خداوندا چگونه زیستن را به من بیاموز

چگونه مردن را خود خواهم آموخت

ناشناس گفت...

سلام...بار چندمیه که پیام می ذارم اما دنیای پر فراز نت مدام می پراندش......بببخشید اگر ایندفعه امد...امیدوارم
سال خوبی داشته باشین......

ناشناس گفت...

سلام

منتظر مطالب زیباتون هستم.

قلــم صد و سی و نه گفت...

139..
به کمند
سپاسگزارم که محبت کردید و به بنده سر زدید
متاسفانه شما رو به جا نیاوردم...
اگه امکان داره اسم وبتون رو برام کامنت بذارید

ناشناس گفت...

سلام
ممنونم از لطف همیشگی ات
به روی چشم
و قول 100٪

ناشناس گفت...

با سلام و آرزوی طول عمر
که زمانه این زمان نمی دهد...
دوباره برگشتم!
با قسمت دوم مقاله «ترفندهای زبانی در غزل پست مدرن»
که به ترفندهای زبانی در «مبحث کلمه» می پردازد
به همراه مثال هایی از دوستان شاعر
و بحث پیرامون آنها...
البته این مقالات حالا حالاها ادامه دارد
پس منتظر حرفهایت ، پیشنهاداتت و حتی انتقاداتت هستم...
و مهم تر از همه:
یک شعر تازه
که دوست دارم بخوانی
راه از ميان مويرگ های حيات می گذرد.منتظرم...

ناشناس گفت...

سلام وعرض ارادت
بن بست
راخواندم وخواتدم

ناشناس گفت...

man nemidoonam chera enghadr shekaste nafsi mikoni!
jedi migam! :)