در باب تنهایی
دکتر علی شریعتی
تنهایی عوامل مختلفی دارد که یکی از آنها اصالت فرد است ،
یعنی به میزانی که به خود می اندیشیم از اندیشه ی دیگران غافل میشویم.
پس فرد پرستی یعنی بیگانگی با هر کس دیگر
به میزانی که ما از بیرون با هم سرو کار پیدا می کنیم
از درون به روی خود بسته تر میشویم...
139..
به نظر من شناخت فرد از شخصیت و ماهیت درونی اش نیازمند تنهایی و تفکر است البته نه آنکه منزوی شود و در خلوت خود را جستجو کند که هرگز به نتیجه نخواهد رسید
شناخت از خود مستلزم حضور، عرضه و درک متقابل شخصیتی در میان دیگران است.این دیگران هستند که تو را به تو میشناسانند وگرنه محال است که درک درستی از خود پیداکنی. تنهایی
زمانی زیباست و انسان را بعد از شناخت به مرحله ی لذت و سپس درک حقیقت مخلوق و تسلیم در برابر خالق میرساند که در آیینه ی دیگران تجسم یافته باشد پس دریافت یک قالب کلی و شناخت ماهیت درونی در تعامل با دیگران شکل می یابد و فرد باید با اتکا بر جایگاه حضور در میان دیگران به یک استقلال هویتی و شخصیتی قوی دست می یابد
جرج هربرت مید
جرج هربرت مید جامعه شناس و صاحبنظر مکتب کنش متقابل نمادین معتقد است که استقلال به جز حضور فرد درمیان جمع به هیچ عنوان قابل پذیرش نیست چرا که فرد در میان دیگران متوجه این استقلال عقلانی ، اقتصادی و مهمتر از همه هویتی میشود بدون حضور فرد در جمع چطور میتوان شاخصه های برتری و توفق فرد را جستجو کرد؟ و بدون مقایسه با دیگری فرد چگونه خود را
پست تر و یا برتر از دیگری میداند؟
رضا ترک
رضا از دوستان بزرگ و با اندیشه ای بزرگ تر از شمایل ظاهری اش معتقد است که فرد برای آنکه بخواهد در مقابل دیگری خود را عرضه کند و یا اینکه بخواهد با دیگری رابطه ی متقابل برقرار کند با به درک درستی از ویزگی ها مزیت ها و معایب خود رسیده باشد چرا که بدون شناخت خود چطورمیتواند درک درستی از ابعاد شخصیتی طرف مقابل داشته باشد
به نظر او شاید بزرگترین دلیل اینکه افراد در تعاملات توصیفی با دیگران دچار شکست، تردید و یا نقصان میشوند تنها یک دلیل است و آن هم عدم آگاهی از منطق درونی ماهیت خود و پا گذاشتن به عرصه ی ارتباط متقابل بدون شناخت است
نیچه
زاهد خلوت نشین چنین می اندیشد:(( نزد من تک یعنی بسیار،همیشه یک در یک سرانجام میشود دو!))
(( من و من همواره با یکدیگر غرق گفت و گوایم. اگر دوستی پا در میانی نکند این را چگونه تاب میتوان آورد.
برای زاهد خلوت نشین دوست همیشه سوم کس است.
سوم کس آن کمربند نجاتی ست که نمیگذارد گفت و گوی آن دو به زرفنا فرو رود
وه که زرفناها در کمین خلوت نشینان است.! از این رو چنین آرزومند یک دوست اند و بلندی او...
باور ما به ما نشان میدهد که کجا دوست داریم به خود باور داشته باشیم.شوق ما به یک دوست فاش کننده ی ماست
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۲۸ نظر:
سلام داداشي
نظر خودت از همه شمون قشنگ تر بود
ولي تنهائي خيلي چيزها رو به آدم ميده كه هيچ جمعي نميده
ولي درمجموع با جمع موافق ترم
139..
تو چقدر نازنینی ابولفضل جان...
نمی دونی چه قدر خوشحالم میکنی وقتی همیشه کامنت اولم از توست...
باز هم ممنونم
رضا جان از لطفت بسیار ممنونم
تو فقط لطف داری به من !
گر رود از پی خوبان دل من عیب مکن
درد دارد چه کند ...
سلام
عزیز دل آمدم خواندم لذت بردم جدا خوب بود بخصوص این که رو این مطالب کار کرده بودی ودقت و می دونی که مردم هم دکتر شریعتی رو قبول دارن بازم بهم خبر بده
رضا-ی عزیز. سلام و درود
وبلاگ شما سرشار ازمطالب خالی ومفید است. گرچه میتوان به صلابت این پراگرافهای آیه وار شک کرد
اما بگذارباشند همانگ.نه که هست - چینیی نازک تنهایی - رانشکنیم
من اينو نميفهمم كه چرا تو تنهايي آدم بايد تسليم خالق بشه ؟؟؟! يا خود به خود ميشه ؟؟ به نظر من هر چقدر بيشتر تنها بشي بيشتر به وجود خالق شك ميكني .. نميدونم !! آپيم ما
139..
خوب عزیز
اونجایی که تو تو تنهایی نشستی و داری به خالق شک میکنی دقیقا همونجایی است که من میخوام بهش برسم
تو تو اون تنهایی به هر نتیجه ای که برسی
و روی اون تامل کنی به نظرم همون خالق توست
یعنی چیزی که تو اون رو خلق کردی...
متوجه منظورم میشی؟
واضح تر: خالق اینجا خدا و آفریننده نیست
خالق چیزی ست که تو اونو خلق کردی
الان فکر میکنی خل شدم چون تو خالق اون محیطی
نه دقیقا
تو خالق اون محیط نیستی
تو اون محیط رو خلق کردی در مرحله ی اول
حالا دیگه تو کاره ای نیستی...
باید بنشینی و بازی رو بسپاری دست اون
و حالا اون میشه خالق و تو مقهور قدرت مخلوق شدی...
تا اینجا که به نظرم یه جورایی حرف خودمه اما اینجا به بعدش
تو ی خالق اولیه که یه خالق دیگه خلق کردی و اون مخلوق تو که الان خالقه
روی هم میشید مخلوق و خالق یه چیز یه موقعیت
یه موجود و یه.... چیز دیگه
فکر کنم تو تو خط آخر مشکل داری که من پایه ی بحث در موردش هستم...
باز هم ممنون که بهم سرزدی...
vay...........
cheghad sheri ke baram zade boodi ghshang bood
mamnoon : )
سلام
اغلب که مطالبتون رو می خوندم می دیدم خیلی با بقیه فرق داره ولی نمی دونستم چه فرقی داره تا اینکه خانم خالقی لفظ خاص رو به کار بردند و این خاص بودن را من در مطالب شما خیلی دیدم.
مطلب خوبی بود و من هم نظر شما رو ترجیح می دم.
سلام
اغلب که مطالبتون رو می خوندم می دیدم خیلی با بقیه فرق داره ولی نمی دونستم چه فرقی داره تا اینکه خانم خالقی لفظ خاص رو به کار بردند و این خاص بودن را من در مطالب شما خیلی دیدم.
مطلب خوبی بود و من هم نظر شما رو ترجیح می دم.
139..
به سرکار خانم کلاهیان
از لطف شما و سرکار خانم خالقی بسیار ممنونم
امیدواره بتونم به تقدسی که برای قلم قائلم کماکان پایبند باشم
ازتون هم سپاسگزارم که نوشته های بنده رو میخونید
به حسنا:
قابل شما رو نداشت
موفق باشید و برقرار
سلام. چه خوب است که واقعیت را گفته اید . درخشان هارت و پورت زیاد می کند.
اون دوتا ضرب المثل را هم که آن بالا با هم مقایسه کرده اید خیلی جالب بود!! از دست تناقض این پدران ما....
ممنون استفاده کردم و لذت بردم
حافظ این حال عجب با که توان گفت که ما
بلبلانیم که در موسم گل خاموشیم
salam aziz va merc babate commente
kheili tanha budam ke dar babe tanhayi@ ra khandam
chasbid
felan bye
aha rast balayi man budam:
ghaedegi.persianblog.com
salam
agha reza bashe donya hamishe intori pish nemire!!!
salam
hamchon nafas gharibtarin amadan marast,ta miresam be sine haman dam ziadiam...
midooni ke chi mikham begam?!!!
ya hagh
salam.
chera matlabe jadid nemizani! : )
سلام
انسان زاده شدن تجسد وظیفه بود
توان دوست داشتن و دوست داشته شدن
توان شنفتن
توان دیدن و گفتن
توان اندوهگین و شادمان شدن
توان خندیدن به وسعت دل
توان گریستن از سویدای جان
توان گردن به غرور برفراشتن در ارتفاع شکوهناک فروتنی
توان جلیل به دوش بردن بار امانت
و توان غمناک تحمل تنهایی
تنهایی
تنهایی عریان
انسان دشواری وظیفه است
شاملو
موفق باشید
139..
سلام
واقعا سپاسگزارم که این شعر رو به من هدیه دادید...
...
از قطعه های جالب شاملوست
انسان!!
توان گریستن از سویدای جان
salam.
be roozam.
اينجا گل نداره برات بفرستم
سلام
نميدونم چي بگم!
راستش فوق العاده بود!
:اينم از عيديه من
معلم نيستم تا عشق را به تو بياموزم
ماهيان براي شنا كردن نيازي به آموزش ندارند
...پرنده گان نيز براي پرواز
!به تنهايي پرواز كن
!به تنهايي بال بگشا
!عشق كتابي ندارد
عاشقان بزرگ جهان خواندن نمي دانستند...
ای دریغ از ما اگر
کامی نگیریم از بهار
salam reza kojayi?
ارسال یک نظر