فروردین ۱۹، ۱۳۸۵

آنگاه که انسانی در صدایی مبهم غرق میشود
آنگاه که گزاره های مجازی و تصورات مبهم تو را به ارتفاع حقیر انزوا هدایت می کنند
آن روز روزی شبیه امروز روزی شبیه دیروز و روزی شبیه همین روزها ی ماست ...
روزی که اهورای پاکی ها کمر به قتل پلیدی میبندد چه شیرین است طعم سیب از پشت شیشه ی مغازه و چه تلخ است خنده ی کودکی که در انتظار تولدی دوباره است... اما تو ای نامیرا محکوم به غرق شدنی... محکوم به غرق شدن در صدایی مبهم.

هیچ نظری موجود نیست: