مهر ۰۵، ۱۳۸۵

خدایا
اندیشه و احساس مرا در سطحی پایین میاور که زرنگی های حقیر و پستی های نکبت بار و پلید (( شبه آدم های اندک)) را متوجه ...شوم.چه دوست تر میدارم بزرگواری گول خورباشم تاکوچکواری گول زن

مهر ۰۳، ۱۳۸۵

همیشه نوشتن رو امری مقدس میدونم و بر این عقیده ام که که بزرگترین و زیبا ترین کار دنیا نوشتن است و هنری به قشنگی نوشتن نیست.
ناگفته هایی رو که بنا به دلایل مختلفی ممکنه تو وجود هر کسی بگندد و از بین برود بیان میکند .گفته هاوحرفهایی رو که شخصیت ساز است و یا گاها شخصیت سوز.
ممکن است دست نوشته ای شخصی را به عرش ببرد و الگویی بسازد برای جهانیان و یا دست مایه ای شود برای تباهی نسل های زیاد.
برای مثال یکی میشه دکتر شریعتی ویکی میشه سلمان رشدی ...
تقدس همین امر مدتها باعث شده بود که به همه ی دوستانی که وبلاگ مینوشتند خرده بگیرم ;چون بدین مسئله معتقدم که انسان دردو صورت مینویسد
یا سر ریز شده باشد و این دیگران باشند که کتابت کنند و یا جایی لازم به کتابت حرف هایش ببیند; مولوی ها شریعتی ها و کانت ها که حرفی نو دارند حرفی که اگر زده نمیشد چه بسا روند تاریخ آگاهی نوع دیگری بود
ویا اینکه نشت پیدا کرده باشند . شما یک کوزه را در نظر بگیر. در دو صورت خالی میشود . یا آنقدر پر میشود که لبریز میشود و یا ترک بر میدارد و نشت میکند در غیر اینصورت دلیلی برای تراوش ندارد
همین نگاه است که مرا از نوشتن دور نگاه میدارد
نوعی دیگر بیان کنم. به این جمله ار دکتر شریعتی توجه کنید
همیشه حرفهایی است برای نگفتن و ارزش عمیق هر کس به اندازه ی حرفهایی است که برای نگفتن دارد
(و این جمله از امیر المونین علی(ع
راز خود را فقط برای خودت نگاه دار(البته این حدیثی است به همین مضمون که متاسفانه خود آن را به خاطر ندارم .
به هر عنوان ارزشی که سکوت در من داشت شاید کمتر سخنی بود که میشد بر سکوت ترجیح داد البته این نگاه برای من صرفا مختص نوشتن نیست. در موسیقی نیز حکم می کند و علاقه ی من را به موسیقی بی کلام بیشتر افزایش میدهد به گونه ای که پس از مدتها دیگر برای موسیقی با کلام ارزشی به نسبت کمتر قائلم
اما امروز بدین نتیجه رسیده ام که بله ایده ال انسان کامل اینست یعنی انسان کامل چنین الگویی دارد.
نوشتن بزرگ می سازد همانطور که که نویسنده نوشتن را تقدس میبخشد.
این کار بزرگان است. باید بی اغراق گفت و پرده های تملق را کنار گذاشت
چرا مینویسم ؟
دلیلی که برای رد حرف قبلی ام در ذهن اوردم (البته نه برای رد که ان سخنم را برای خودم قانون میدانم ‚ بلکه برای نوعی نگاه واقع گرایانه تر نسبت به موضوع و شاید دوری از ایده الیسم تخیلی )‚ تبصره ای کوچک است:
می نویسم که دیگران بخوانند.
چرا بخوانند ؟
شاید یاد بگیرند و یا جرقه ای را زده باشم ان وقت است که من کاری انجام داده ام متفاوت . توانسته ام عقاید ی را احیا کنم ‚هم راستا و یا نا هم راستا‚ البته اگر در مقام مقایسه ی نوشتن بر خیزیم خود متن نوشته ها حرف را می زند بطوریکه هرگز مقاله ی(( زمان ))هاید گر در برابر مقاله ی(( زمان)) دانشجوی ایکس قرار نمی گیرد چه برسد به مقایسه و یا تاریخ ویل دورانت ارزشی به مراتب بیشتر از تاریخ پالمر دارد .
شاید دلیل توجیه ام را نپذیرید اما دلیل نوشتن را ارائه میدانم .
ارائه خود برای دیگری وعرضه ی خود بخاطر دیگری عرضه ای که نتیجه ای که در هر صورت مفید است یا مورد استفاده قرار می گیرد و بینشی نو را برایت در پی دارد و یا مورد پذیرش قرار نمی گیرد و بیداری تو را در پیش دارد . یا می فهمی که کارت خوب است نوشته ات قوی است ‚ خود را تحسین می کنی و مشتاقانه ادامه می دهی و یا می فهمی که نوشته ای ضعیف را ارائه کرده ای و به دنبال چرا هایش می گردی .

خلاصه سرتون رو درد نیارم برای کسانی که می گفتند چرا نمی نوشتم و چرا میخوام بنویسم شاید دلایلم را دست و پا شکسته بیان کردم . امیدوارم بتوانم تقدس نوشتن را با نوشته هایم تضییع نکنم .